English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8454 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
burnisher U الت پرداخت فلزات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
metallography U شرح فلزات بررسی در ساختمان درونی فلزات
base metal U فلزات اصلی فلزات کم بها
base metals U فلزات اصلی فلزات کم بها
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
coinage metals U فلزات مسکوک
parting of metals U تجزیه فلزات
whitesmith U ابکار فلزات
abrasive grit خرده فلزات
metal physics U فیزیک فلزات
dioxide; metals U دیاکسید-فلزات
post transition metals U فلزات پس واسطه
cuttings U براده فلزات
drillings U براده فلزات
noble metals U فلزات نجیب
base metal U فلزات بنیانی
scissel U دم قیچی فلزات
base metals U فلزات بنیانی
fineness U عیار فلزات
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
metllurgist U متخصص ذوب فلزات
native metals U فلزات خالص طبیعی
ferrous U فلزات اهن دار
metallurgical engineering U علم ذوب فلزات
melting pots U دیگ ذوب فلزات
melting pot U دیگ ذوب فلزات
non ferrous metal industry U صنعت فلزات غیراهنی
metal foulings U خرده سوفاله فلزات
metallize U روکش کردن با فلزات
molten bath U حمام ذوب فلزات
narrow band filter U صافی فلزات باریک
smeltery U کارخانه ذوب فلزات
docimasy U فن ازمایش فلزات ودواها
work hardening U سخت کاری فلزات
white bearing metals U فلزات سفید یاطاقان
metal foundry U ریخته گری فلزات
metallurgy U استخراج و ذوب فلزات
metallurgical U وابسته به فن استخراج وذوب فلزات
mills U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
electrometallurgy U ذوب فلزات بوسیله برق
metallurgy U فن استخراج وذوب فلزات فلزگری
electro plating U ابکاری فلزات به کمک برق
metalline U فلزی اغشته به نمک فلزات
mill U دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
carats U درجه خلوص فلزات پربها
carat U درجه خلوص فلزات پربها
tumbling barrel U غلتک مخصوص صیقل فلزات
pyrometallurgy U استخراج فلزات در اثر حرارت
founding U علم ذوب وریختن فلزات
assays U عیارگیری فلزات گران قیمت
assay U عیارگیری فلزات گران قیمت
edging machine U دستگاه خم کننده لبه فلزات
cupellation U گرفتن فلزات قیمتی از سرب
sullage U مواد اضافی فلزات مذاب
bullion U شمش فلزات با عیار معین
nonferrous U غیراهنی فلزات غیر اهنی
metallurgists U متخصص قال کردن فلزات
joming test U ازمایش تعیین سختی فلزات
metallurgist U متخصص قال کردن فلزات
necks U کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
neck U کم شدن ناگهانی مقاطع فلزات نرم
extrusion U شکل دادن گرم یا سرد فلزات
vicker's diamond hardness tester U دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
transmutation of metals U استحاله فلزات باعلم کیمیا کیمیاگری
hydrometallurgy U استخراج یاتهیه فلزات بوسیله اب یا مایعات
snips U قیچی دستی برای بریدن ورقات فلزات
dross U کف روی سطح فلزات مذاب مواد خارجی
electrometallurgy U صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
metallurgic U وابسته بفن استخراج و قال کردن فلزات
cold working property U قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
picking U پاک مردن سطح فلزات بوسیله محلولهای شیمیائی
die casting U ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
flame cleaning U تمیزکردن سطح فلزات به کمک اشعه اکسی استیلن
finery U زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
rivet test U ازمایش تعیین مقاومت فلزات جهت ساختن میخ پرچ
drier U ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
hand forming U شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
dispersion hardening U سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
billon U الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
compass compensation U تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
passivating U پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
cold work U عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
to anneal U سخت کردن [روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی] [فلزات] [مهندسی]
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
azoth U جیوه که کیمیاگران قدیم انراماده اصلی فلزات میدانستند جیوه
metallic thread U نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
dividend warrant U چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
finishing touches U پرداخت
expenditure U پرداخت
payments U پرداخت
glazes U پرداخت
finishing U پرداخت
bleaching U پرداخت
pt U پرداخت
glaze U پرداخت
settlements U پرداخت
remitment U پرداخت
outlay U پرداخت
finish U پرداخت
furbisher U پرداخت گر
disbursement U پرداخت
glosser U پرداخت گر
payment U پرداخت
refunds U پس پرداخت
refunding U پس پرداخت
refunded U پس پرداخت
refund U پس پرداخت
discharging U پرداخت
finishes U پرداخت
pays U پرداخت
discharge U پرداخت
renderings U پرداخت
pay U پرداخت
rendering U پرداخت
making good U پرداخت
trim U پرداخت
refinishing U پرداخت
discharges U پرداخت
lustreer U پرداخت
burnisher U پرداخت گر
settlement U پرداخت
paying U پرداخت
polishes U پرداخت
polish U پرداخت
defrayal U پرداخت
subscription U تعهد پرداخت
on account payment U پیش پرداخت
punctual payment U پرداخت در سر وعده
earnest money U پیش پرداخت
part payment U پرداخت اقساطی
casual payment U پیش پرداخت
overpayment U پرداخت اضافی
deferred payment U پرداخت اتی
progress payments U پرداخت تدریجی
prompt payment U پرداخت فوری
installment payment U پرداخت قسطی
reimbursable U قابل پرداخت
date of maturity U موعد پرداخت
burnishing U پرداخت کاری
remittable U قابل پرداخت
d. note U درخواست پرداخت
outstandingly U پرداخت نشده
outstanding U پرداخت نشده
monthly payment U پرداخت ماهانه
date of payment U موعد پرداخت
remittance U پرداخت تادیه
deferred payment U پرداخت معوق
finisher U پرداخت کننده
non payment U عدم پرداخت
final payment U پرداخت نهایی
renditions U پرداخت تحویل
rendition U پرداخت تحویل
money back U تضمین پرداخت
remittances U پرداخت تادیه
remittal U گذشت پرداخت
back freigt U پرداخت کرایه
payment in full U پرداخت تمام
advance payment U پیش پرداخت
payment in full U پرداخت کامل
payment in kind U پرداخت غیرنقدی
payment in kind U پرداخت جنسی
payment by installments U پرداخت قسطی
bilk U گذاشتن از پرداخت
payment stopped U توقف پرداخت
demand for payment U تقاضای پرداخت
payment terms U شرایط پرداخت
advice note U دستورپیش پرداخت
payment in due cource U پرداخت به موقع
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
average payment U پرداخت متوسط
payer U پرداخت کننده
annual payment U پرداخت سالیانه
payment by instalments U پرداخت به اقساط
payment in advance U پیش پرداخت
interim financing U پرداخت موقت
payable at sight U پرداخت دیداری
payor U پرداخت کننده
planishing tool U ابزار پرداخت
pay off U پرداخت کردن
diamond polishing U پرداخت الماسی
indemnification U پرداخت غرامت
imprest U پیش پرداخت
Recent search history Forum search
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1due amount
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
0موقع پرداخت الکترونیکی مبلغی نوشته شده درجایی که پرداخت کننده بایدمبلغ بزند
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com